گزارش‌گونه‌ای از رویداد باور پارک علم و فناوری البرز

چندی قبل دوستان عزیز ما در گروه «اگری‌استارت‌آپ» دعوتنامه‌ای برای شرکت در یک رویداد «سلامت ـ محور» ارسال کردند. اگر نمی‌دانید گروه «اگری‌استارت‌آپ» چیست می‌توانید عضو باشگاه نوآفرینی توسکانو شوید و خودکار به عضویت یکی از بهترین گروه‌های آگاهی‌رسانی کشاورزی کشور شوید.

پوستر زیر منظور مرا بهتر می‌رساند:

 

ساعت نه و نیم صبح روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳، برنامه با نیم ساعت تاخیر شروع شد. البته مجری شیرین سخن این تاخیر را شیرینی رویداد خواند و ما هم پذیرفتیم.

در میانه‌ی راه دریافتم که این برنامه رویداد نیست بلکه جلسه‌ی مسئله‌یابی‌ست؛ همان reverse pitch فرنگی که آن را «چالش معکوس» هم خوانده‌اند و در اصل تلاشی برای یافتن مشکلات بخش و انتقال آن به نوآوران است. بعدا که دوستی از من پرسید تو به چه مناسبتی در آن جلسه حضور داشتی به این فکر رفتم که: «واقعا من آنجا چه می‌کردم؛ میان آن همه اساتید علوم پزشکی و پیرا».

البته در همان سخنرانی اول که جناب دکتر وطن‌پور رئیس انجمن شرکت‌های دانش بنیان سلامت استان البرز پشت تریبون رفت خیالم راحت شد که اشتباهی نیامدم. ایشان تصویری از آینده‌ی نوآوری در بخش سلامت را جلوی ما گرفت که امیدوارکننده و ترسناک بود. امیدوارکننده از این جهت که قرار است درد و رنج بشر کمتر شود و ترسناک اینکه پزشکان و شاید خیلی‌های دیگر، به قول ایلان ماسک، قرار است «خانه نشین» شوند. البته با یک تعبیر ایشان موافق نبودم: جایگاه استعدادهای خدادادی در توسعه‌ی نوآوری و کارآفرینی. نظرات من در مورد نقش مهم تلاش و تمرین برای موفقیت در کارآفرینی در مقاله‌ی «طرز فکر کارآفرینی» آمده که می‌توانید نگاهی به آن بیاندازید.

دکتر بقایی رئیس دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی البرز سخنران بعدی بود که به نقش مهم هوش مصنوعی در آینده‌ی تولید دارو اشاره کرد و گفت که قرار است با استفاده از هوش مصنوعی بیش از ۵۰ درصد در هزینه و زمان تولید «مولکول‌های دارو» صرفه جویی شود. البته ایشان توصیه کرد که چرخ را از نو اختراع نکنیم و با استفاده از پیشرفت‌های کنونی دنیا در حوزه‌ی هوش مصنوعی پلتفرم‌های بومی را طراحی کنیم.

پیشنهاد راه‌اندازی insilico lab از طرف دکتر فاخری رئیس مرکز رشد زیست فناوری رویان خیلی برایم جالب بود. داستان این است که یک دانشمند به نام آلکس ژاورونوکوف (Alex Zhavoronkov) بستری را فراهم کرد که در آن می‌شود آزمایشات in vitro و in vivo را به صورت شبیه‌سازی رایانه‌ای انجام داد و این همان صرفه‌جویی سنگینی است که هوش مصنوعی می‌تواند در تولید دارو ایجاد کند.

آلکس ژاورونوکوف

 

تا این جای کار همه صحبت‌ها فنی و سنگین و بی ربط به من بود. همین جا یک ربط مهم ایجاد شد و آن ربط چیزی نبود یا کسی نبود به جز همین «سِر اَلِکس». آقا الکس کسی است که باید به او توجه کنیم تا بفهمیم چطور قرار است نوآوری در حوزه‌های گوناگون سلامت و از جمله دارو ایجاد شود.

الکس ژاوورونکوف که انقلابی در تولید دارو با استفاده از هوش مصنوعی ایجاد کرد که بود؟ چه اهمیتی دارد که او چه تحصیلاتی داشت و چه مسیری را در زندگی‌اش طی کرد؟

 با همان اطلاعات اندکی که سخنران محترم  در اختیار ما گذاشت متوجه شدم که الکس آدمی میان رشته‌ای است که در مرز پارادایم‌ها طی طریق می‌کند. مسیر زندگی و  تحصیلات الکس خیلی جالب است: متولد کشور لتونی، لیسانس مهندسی کامپیوتر و لیسانس بازرگانی (با نمره ممتاز) از دانشگاه کوئین کانادا، فوق لیسانس بیوتکنولوژی از دانشگاه جان هاپکینز آمریکا و دکترای فیزیک از دانشگاه دولتی لومونوسوف مسکو. تازه اگر به دوره‌های آموزشی کوتاه‌مدت او نگاه کنید متوجه می‌شوید که او به معنای واقعی کلمه به قول «آدام گرانت»، «اسفنج» است. آدام گرانت در کتاب «توانمندی‌های نهان» به کسانی که دائم به جذب دانش و اطلاعات از پیرامون خود می‌پردازند لقب «اسفنج» می‌دهد.

 واقعیت این است که برای نوآوری در این سطح نیاز به این درجه از «غرقگی» و تخصص هست. همان ده هزار ساعت «غرق» شدن در یادگیری موضوعات مرتبط و کسب تخصص که دانشمندانی چون «میهای چیکسنتمیهای» در مورد آن نوشتند.

اینجا معلوم می‌شود که در دورهمی‌های نوآوری از هر اسم و جنسی که باشد باید سعی کنیم آدم‌های مختلف و گاهی بی ربط را هم دعوت و سعی کنیم با آنها مرتبط شویم.

شاه‌بیت این رویداد حضور جناب مهندس علیزاده رئیس هیات مدیره صندوق پژوهش و نوآوری البرز و البته بنیانگذار کارخانه‌ و برند «مهگل» بود. در ابتدای ورود، ایشان به همراه اعضای هیات مدیره‌ی صندوق به سالن تشریف آورد ولی در جایگاه ردیف اول ننشست و همراهان ایشان هم مجبور شدند در ردیف‌های عقب بنشینند!

بعد متوجه شدم که ایشان بنیانگذار برند «مهگل» است و صنعتگری‌ست که نوآوری را درک کرده و تعجبی ندارد که صندوق ایشان رتبه‌ی یک کشور باشد. این رویداد برای من بسیار آموزنده و خوب بود. به طور کلی خود رویداد شاید بیست درصد اهمیت داشته باشد ۸۰% به شما بستگی دارد که چقدر «اسفنج» باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *